در دوران كنوني كمتر مسالهاي همانند محيطزيست بر رفتار مصرفكنندگان، راهبرد شركتها، و سياستگذاريهاي عمومي چنين اثرگذار بوده است. در دو دهه گذشته، ما شاهد تغييراتي در برنامه توليد، سرمايهگذاريها، سياستگذاريهاي مالياتي، بستهبندي توليد، و فناوري بودهايم. در زمينه كالاها و خدمات زيستمحيطي صنايع نويني پديدار شدهاند. مصرفكنندگان، توليدكنندگان متعهد به حفظ محيطزيست را ترجيح ميدهند. سياستگذاريهاي ملي و بينالمللي در راستاي حفاظت از منابع طبيعي و بوم سامانهها گسترش زيادي يافتهاند. شركتها در راستاي پاسخ به مقررات جديد و تقاضاهاي در حال تغيير براي بهرهگيري محتاطانهتر از محيطزيست، راهبردهاي كاري خود را بازبيني كردهاند. اكنون به اين تشخيص رسيدهايم كه فعاليت اقتصادي و محيطزيست طبيعي به گونهاي اجتنابناپذير به هم پيوند خوردهاند. و اين پيوند ژرف نقطه مشترك محيطزيست، اقتصاد و مديريت است. نويسندگان، اين كتاب را براي دانشجويان رشتههاي مرتبط با محيطزيست، مديريت و اقتصاد نوشتهاند تا چشمانداز روشني از رابطه ميان فعاليت بازار و محيطزيست را به آنها نشان دهند. رويكرد عمومي كتاب حاضر، به تصويركشيدن اين مساله است كه چگونه يك ابزار تحليل اقتصادي مانند الگوي بازار و تحليل فايده - هزينه ميتواند براي ارزيابي مشكلات زيستمحيطي و ارزشيابي راهكارهاي سياستگذاري به كار گرفته شود.